هیچ.

مینهم پریشانی بر سر پریشانی

هیچ.

مینهم پریشانی بر سر پریشانی

بنویسید که بد بودم و جارم بزنید ...
پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید !

×××

یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم.

.
.
.
دیگه نیستم ! :)

آخرین مطالب

  • ۰۱ مهر ۹۹ ، ۲۰:۰۳ هعی.
  • ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۱ عجب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

گفته بودم که از ماهی بدم می آید ولی نهنگ ها را خیلی دوست دارم . خب چون نهنگ ها ماهی نیستند و پستاندار هستند.حتی از دلفین ها هم متنفرم چون همه ی آدم های دنیا جمع شده اند دور دلفین ها ، بهترین جاها را برایشان آماده کرده اند بهترین چیزهارا به خوردشان می دهند تازه کلی سرگرمی هم برایشان تهیه می کنند که من انسان هم حتی به چشم ندیده ام.


آنوقت نهنگ های بدبخت چی ؟ توی دریا افسرده و تنها رها شده اند ، شکارشان می کنند بچه هایشان را یتیم میکنند خانواده نهنگیشان را از هم می پاشند و باعث می شوند که نهنگ ها بیایند توی ساحل دسته جمعی خودکشی کنند...حتی نهنگ ها هم بیشتراز انسان ها آدم هستند چون توی غم همدیگر شریک می شوند و دسته جمعی می آیند توی ساحل خودکشی میکنند و هیچ بنی بشری هم جیکش در نمی آید و اصلا هیچ کس فکر نمیکند نهنگ ها توی این دنیا دارند زجر می کشند.


دو تا چیز توی دنیا هست که نمیفهمم چرا انقدر دوستشان دارم : گوجه و نهنگ


نهنگ ها خیلی گناه دارند ، مثل فیل ها مثل خرس های قطبی...من خیلی وقت ها وقتم را برای فکر کردن به نهنگ ها اختصاص داده ام ، مثلا یک بار برایم سوال پیش آمد که نهنگ ها تخم می گذارند ( منظورم تخم ریزی ماهی گونه است ) یا بچه می زایند واگر بچه می زایند چجوری به توله نهنگشان زیر آب شیر می دهند که توله نهنگ خفه نمی شود ؟ :/ خب توله نهنگ اگر با دهان شیر بخورد پس از کجا نفس بکشد ؟ نهنگ مگر دماغ دارد ؟ :/ و اگر تخم میگذارد پس چرا پستاندار است ؟ :/


یک مدت از هرکس که می پرسیدم لبخند ژکوند به همراه مبلغی حرف که فلانی به چع چیزایی فکر میکنی تحویل میگرفتم ، یک بار هم سر کلاس زبان این را به انگلیسی مطرح نمودم و استاد محترم از کلاس پرتم کرد بیرون و گفت که اصلا چیزه خوبی نگفتم :/


من نمیدانم خودش همه اش در مورد دوست پسر/دختر حرف میزند اشکال ندارد بعد درمورد تغذیه ی توله نهنگ سوال پرسیدن مشکل دارد ؟ :/ راستش از آن موقع حالم از استاد زبانم بهم خورد و دیگر حاضر نشدم زبان را ادامه بدهم و همه اش به خاطر آن یاروی زالو صفت است.


حیوان های زیادی هستند که خیلی گناه دارند ، مثل ببر ها ، پلنگ مازندران و اینجورچیزها ، اما خب نهنگ ها و فیل های بدبخت مثل این ها وحشی نیستند و خیلی هم اهلی هستند و همین من را عذاب می دهد که چرا یک حیوان زبان بسته ی بیگناه که کاری به کسی ندارد این چنین باید به سان انقراض برود.


دلفین ها خیلی خوشبختند ! کصافط ها همه چیز دارند ، مثلا اگر اراده کنند آب پرتقال هم برایشان می آورند. من قبول دارم حیوان های دوست داشتنی و بامزه ای هستند ولی خب دوستشان ندارم چون حق نهنگ های مادرمرده را میخورند ، به علاوه اگر دلفین ها بخواهند می دهند کت شلوار سورمه ای برایشان درست کنند که ضد آب باشد و اینطوری دلبرتر میشوند ، چون من تصور میکنم که دلفین ها با کت شلوار سورمه ای خیلی خوشگل بشوند :-"


بعد نهنگ های بیچاره تمام هم و غمشان این است که کسی شکارشان نکنند...من نمیدانم شکار نهنگ چه فایده ای دارد ، مثلا مردم گوشت نهنگ را میخورند ؟ پوست نهنگ را می پوشند ؟ جان من گوشت نهنگ خوردن دارد ؟ :/


وقتی بزرگ بشوم پرورش نهنگ خواهم زد ، حتی اگر شده می روم یک دریاچه میخرم به بزرگی دریاچه ی خزر و چهارتا کارگر افغانی میگیرم  و بیل می دهم دستشان که دریاچه را بکنند بزرگتر کنند ، بعد میدهم تویش نهنگ بیندازند با اکسیژن اضافه ، دلفین ها را هم راه نمی دهم ، یک مجرایی هم می دهم لوله کشی کنند توی دریاچه که از توی آن مجرا شله زغد برود توی دریا برای نهنگ ها ، دلفین ها را هم راه نمی دهم ،بعدش چهارتا کارگر افغانی دیگر میگیرم که بروند توی اقیانوس غذای باب طبع نهنگ هایم را جمع کنند بیاورند و بعدش من با هیلیکوفتر شخصیم از بالا غذا بریزم برای توله نهنگ هایم و دلفین ها را  – مخصوصا آن کت شلوار سورمه ای ها را – راه نمیدهم تا آن جایشان بسوزد.


یک مربی هم میگیرم نهنگ هایم را تربیت کند تا بتوانم عنان نهنگ ها را گرفته و به تاخت و تاز بپردازم.


هوم ... البته ممکن است همسرم در این راه مانع خرج کردن من برای نهنگ ها بشود ، خب اینطوری مجبورم همسرم را با عشق و علاقه بیندازم توی دریاچه ی پرشین پانی تا با نهنگ ها زندگی کند و بفهمد که چه قدر دوست داشتنی هستند و بعدش که فهمید از توی آب می آورمش بیرون و او به من می گوید " اوه پانی ، تو واقعا مسیر زندگیمو عوض کردی ... دریچه های نهنگی جدیدی رو به من باز کردی ... " :))


( پانی ، نیمه گم شدت الان کجاست ؟     - داره دعا میکنه خدا منو بهش برسونه :/ )


همیشه گفته ام و می گویم با همسر خود منطقی و با ارائه روش های عملی /فیزیکی صوبت کنید.


جزوه ها رو ببندید ، هفته ی دیگه کـــِـویز می گیرم ، پسرا از دخترا جزوه نمی گیرید -_-

والسلام.

D:
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ نظر