هیچ.

مینهم پریشانی بر سر پریشانی

هیچ.

مینهم پریشانی بر سر پریشانی

بنویسید که بد بودم و جارم بزنید ...
پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید !

×××

یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم.

.
.
.
دیگه نیستم ! :)

آخرین مطالب

  • ۰۱ مهر ۹۹ ، ۲۰:۰۳ هعی.
  • ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۲۱ عجب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

رو قلبم سنگینی میکرد

تا مغز استخونام میسوخت

درد میکشیدم

میخندیدم

لبخند میزدم

انگار نه انگار 

چون

در نیابد حال پخته هیچ خام .

 

 

دعا کنین ، برای رهایی من ؛ 

من از هر در بند مانده ای درمانده ترم... 

D:
۱۷ تیر ۹۶ ، ۲۲:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

زنده نیستم

مرده ام

کتک خورده ام

فحش خورده ام

کبود 

ناراحت

مغموم

پر از گریه

مسکوت

 

دونه دونه استخونای وجودم دارن از داخل میسوزن...

 

 

 

 

تا یک ماه یا شاید هم یک سال آینده دسترسی به هیچگونه وسیله ی ارتباطی نخواهم داشت.

 

+ جمعه - بعد از کنکور لعنتی...

 

D:
۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۸:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
یعنی یه حقیقتی که وجود داره اینه که پیرمردای شصت - شصت و پنج ساله از پیرزنای تو اون سن به مراتب خاله زنک ترن 
تو جایی که پدرم کار میکنه یکیشون رفته آزمایش پروستات داده و فهمیده یه سری کیست های داره و فولان ، بعد بقیشون هم رفتن دادن و الان تو محل کار بابام فضا به شدت ت×خمیه چون کل مباحثشون حول " این آزمایش پروستات و اینکه ای پی ای تو چند بود و باید بیست باشه " میچرخه.
جوون بیست سی ساله این مگه ؟ که انقدر مهمه ؟
خو حالا نهایتا سرطان دارین پنج شیش سال دیگه میمیرین
بس نیست واقعا هفتاد سال ؟
:| 
D:
۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۷:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰

حالم خوبه ؛ همه چیز خوبه ؛ زندگی خوبه ؛ چون یه مدت به اندازه ی کافی بد بوده  ؛

یعنی کلا زندگی همینه ؛ یه دورانی حالم خوبه و همه چی خوبه و یه دورانی برعکس ؛ 

دلم میخواد ایزوله کنم خودمو ؛ 

تنهای تنهای تنها ؛

تا بعد از اعلام نتایج نهایی کنکور...

کنکور گذشت ؛ هفته ی دیگه جمعه همه چیز به ظاهر تموم میشه

اما حقیقتا من امسال دوستای زیادی رو از دست دادم

نه اینکه قهر کرده باشیم ؛ اصلا

من شناختمشون

و دیدم که من به همچین آدم هایی نیاز ندارم

پس پرتشون کردم بیرون.

 

دلم شوق و ذوق هدفم رو داشت ؛ بیش از حد شوق و ذوق داشت ؛ 

اما نمیخواستم هیچکس بدونه اون چیه

از بس که دوسش داشتم

از بس که تقدس داشت

و از بس که گوش نامحرم و نجس زیاده 

پس ازش مراقبت کردم

و هر بار که قضاوت شدم و حرفایی شنیدم فقط گفتم باشه ، حق با شماست

چون باید از هدفم مواظبت میکردم .

 

 

 

 

حال درونیم عجیبه ؛ به قول خواجه امیری " یک لحظه حس گریه داری یک لحظه راحته خیالت..."

 

 

 

 

D:
۰۵ تیر ۹۶ ، ۲۲:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر