# اعصاب متعادل #
گاهی وقت ها فکر میکنم به راه انداختن این جنبش کار درستی بود یا نه
بعدش با دیدن یک مشت بیشعور عبضی به این نتیجه میرسم که باید این جنبش را بین المللی کنم -_-
پریشبیک بنده خدای بیشعوری به اینجانب پیام کوتاه داد که فلانی من کتاب کار زبانتو میخوام ، حال ندارم تمرینا رو بنویسم میخوام از روش کپی بزنم که دیگه درستم باشن :/
ما هم که بخیل نیسدیم ، گفدیم چشم ! فقط من که شمارا جایی نمیبینم پس چطوری بیارم کتابا رو بدم ؟
- هماهنگ کن هرموقع خواسدی هرجایی خواسدی میام میگیرمش :|
متاسفانه یه مشکلی برای من پیش اومد که نشد برم و با ایشون قرار بزارم و گوشیم هم باطریش کن فیکن شد و به خواب ابدی فرو رفت :| برای آدم بدبخت از در و دیوار می بارد ...
شنبه که گوشی همایونی درست شد و بنده تصمیم گرفتم به ایشون پیام بدم قضیه رو بگم یک پیامکی با این مضمون دریافت کردم :
فلانی دستت درد نکنه سرکار گذاشتی دیگه ؟ یه کتاب ارزش اینو داشت این کارا رو بکنی ؟ واقعا که :| از یکی دیگه از بچه ها گرفتم کتابت مال خودت :|
آخه من به این چی بگم ؟ من کتاب ترم قبلمو میخوام چیکار کنم ؟ بعد اس دادم بهش میگم فلانی من وضعیتم اینطوریه ، کتاب که چیزی نیست که من بخوام ندم ، قبل از فرستادن اس ام است فکر کن ببین درسته این حرفات ؟ :/ یه بار واسه خودت بفرستم چی فرستادی ؟ :/
برگشته میگه خب باشه بعد از ظهر میتونی بیاری بدی ؟
- مگه کتاب نگرفتی ؟
- نه :| میاری یا نه ؟
این بعد از ظهر که نمیشه ، تا وسط هفته جور میکنم اس میدم بهت
- فقط دوباره قالم نزاریا ... منتظرم :| ( یه جوری با من حرف میزنه انگار من کتاب میخوام ... برو با دوس پسرت اینطوری حرف بزن بچه پررو .)
اللهم اکشف کل مریض علی الخصوص این دسته از بیماران روانی ... لال از دنیا نری بگو آمین ...
:|