آنِ منی ، کجـــآ روی :|
بنا به دلایلی دیروز نیامدم اینترنت و خیلی هم به من سخت گذشد.
ماجرا از این قرار است که پریشب یک سری فک وفامیل به صورت گله ای آمدند خانمان ، یک عالمه هم پسر داشدند و اصلا دخدر در سن من نداشدند و تازه بدترش اینکه سه چهارتا بچه ی مفو و عنو هم داشدند :|
نرسیده همان دم در پسر گندهه ی فامیل از من پرسید وای فای دارین ؟ خب بیشعوره غارنشین آدم توی راهرو می پرسد وای فای دارین ؟ بگذار پایت برسد به قالی خانمان بعد بگو :| حالم از ریختش بهم میخورد و گاهی وقت ها به خودم میگویم مادرش جلبک میزایید و 20 سال پرورش میداد بیشدر به درد جامعه میخورد تا این یالغور غارنشین که نه تنها اکسیژن تولید نمی کند بلکه اکسیژن مصرف می کند -_- البته خب مادرش نمی تواند جلبک بزاید ولی اگر می توانست خیلی خوب میشد.
و خب میدانید چه شد ؟ خوده این یالغوزه غارنشین و بقیه ی مردها و زن های فامیل پسورد را از من گرفتند و شروع کردند به استفاده از اینترنت مفتی :| یعنی انگار تمام چیزهایی را که میخواسدند نگه داشده بودند که توی خانه ی ما دانلود کنند ، سرعت اینترنت از دایل آپ خدابیامرز هم کمتر شده بود و خب آخرش هم حجم اینترنتمان ساعت 12:30 شب دوشنبه تمام شد :| خیلی آشغالند ، به نظره من زشد اسد که به آن زباله های زبان بسته می گویند آشغال بعد به این کفتارصفتان هم فقط می شود گفت آشغال -_-
×××
پریروز مجبور شدم اتاقم را یک دستی بکشم چرا ؟ چون آن بچه های مفو و عنو اگر کصافط کاری کنند مادرانشان می آورندشان تو اتاق من و کصافط کاریشان را ماسمالی میکنند :| صد بار گفده ام من قرار است از مقامات بزرگ این کشور بشوم و درسد نیسد که بیایند اتاق من را به گند بکشند :|
در همان بحبوحه ی تمیز کردن اتاقم یک سری هم به اتاق گودزیلایمان زدم ، به طرز جالبی دو تا سوسک مرده پیدا کردم توی اتاقش ، نه اینکه یک نفر آن ها را کشته باشد ها ، نه! انگار که خودشان به مرگ طبیعی مرده باشند ، بعدش به داداشم گفدم که ببین اتمسفر اتاقت چه قدر گ+هی شده که حتی سوسک ها هم تویش میمیرند و اینکه دانشمندان باید بیایند روی تو گودزیلای جلبک مغز آزمایش کنند و اسمت را بگذارند جان سخت 4 ! همیشه برایم سوال است که چجوری توی اتاقش دوام می آورد و حتی شب ها آنجا میخوابد 0_0
×××
این بچه های مفو و عنو هم عن همه چیز را درآورده اند -_- مثلا سر سفره هر کوفتی و گوشتی که دلشان خواسد و به چشمشان گوگولی می آمد برداشدند ، انگولکش کردند و نصفه نیمه گذاشدند توی بشقابشان :| مادره مسئولیت پذیر مادری اسد که می نشیند جفت بچه اش و قاشق را تا ته در حلقوم بچه فرو میبرد که بچه غذایش را کامل بخورد و یا اینکه کلا بچه را با برنج و ماست ماسمالی میکنند و توی این گرانی گوشت به ما خسارت نمی زنند ولی فک و فامیل های ما هیچکدام مادران مسئولیت پذیری نیسدند و افتضاح قضیه را درآورده اند :| تا یک هفته هم مجبوریم از غذای پریشب تناول کنیم .
×××
دیروز یک حال بدی هم داشدم که میدانم درسد نیسد توضیح دهم ، یعنی توی وبلاگ نباید بیایم از غم و غصه و اشک این چیزها حرف بزنم چون ملت همه شان افسرده اند و حوصله ی ننه من غریبم بازی های بقیه را ندارند ، و اینکه کلا چیزه درسدی نیست آدم بیاید از ناراحتی هایش و مشکلاتش و گریه هایش بنویسد چون اولا کسی باور نمیکند دوما عده ای لوس بازی تلقی میکنند.
×××
کارنامه ام را هم گرفتم ، کمترین نمره شد فیزیک = 16 :|
با یکی از دوسدان شرط بسته بودم که اگر 15 شدم برایش بستنی بخرم هرچند تا که خواست ، خب حالا که 15 نشدم و شدم 16 ، پس قضیه منتفی است .
میدانم که دبیر نسبتا محترم می توانست بیشتر مساعدت کند فقط چون گند همه چیز را سر کلاسش درآوردم مساعدت نکرد ، یعنی من گندش را درنیاوردما ، فقط هرمبحثی که درس میداد میگفتم خب به چه دردی میخورد ؟ خب حالا که چه ؟ خب حالا ما این ها را بخوانیم و بدانیم کدام گرسنه ای را سیر خواهیم کرد ؟ کدام جنگی را جلوگیری خواهیم کرد ؟ کدام مریضی را درمان خواهیم کرد ؟ و بعدش میگفت فلانی وقتی حالیت نمی شود الکی بهانه نیاور :|
من خیلی هم حالیم می شود فقط مساله اینست که دوسد ندارم مغزم را با چیزهایی که دوسد ندارم پر کنم ، مغزه من که الکی نیسد ، من خودم هم کم الکی نیسدم ، خیلی هم الکی نیسدم ، در حد متعادل الکی هسدم.
×××
آن زبان کذایی که به من گفته بود برو خودت را از طبقه ی دوم پرت کن با این امتحان دادنت هم شدم 19.5 ، بعدش دلم میخواست جدا خودم را از طبقه ی دوم پرت کنم پایین .
کامپیوتر به طرز جالبی گفت 18.5 شدی بعدش بهش گفتم من ؟؟ باو من نیم نمره غلط داشدم چطور ممکنه ؟
خودم هم تعجب کردم ، حالا باز تصحیح میکنم
و بدین ترتیب شدم 19.5 ^_^
×××
پویا توی وبلاگش نوشته " خیلی حال میدهد آدم دری وری بنویسد " ، این جمله اش را دادم حکاکی کنند روی فروهر ، بندازم گردنم :|
یک حالی می دهد اساسی ، یعنی از قدم زدن با نیمه ی گوم شده ی در به درم توی خیابان شانزلیزه ی پاریس زیر باران در حالیکه کیت کت میخوریم هم بیشدر حال می دهد .