خب از اونجایی که این وبلاگ عملا به جفنگیات کشیده شد و بنده با بحران شخصیتی رو به رو شدم D: بریم سراغ مبحث ِ عسلی ِ کارنامه و کنکور :|
بله ؛ عجیب تر آنکه پارسال تابستون یه مشت از این خواننده های وبلاگ کنکور داده بودن و لنگر مینداختن تو بلاگ ؛ الان معلوم نیست به کدوم صراطی مستقیم شدن -_-
حالا اینا هم به کنار ؛ فردا باید لش همایونی رو برداشته و به سمت مدرسه حرکت کنیم ببینیم چند تا درس رو افتادیم ((: آقا ((:
ناموسنگ دعا کنیدا ((:
به لحظات عرفانی ِ "خدا غلط کردم از این به بعد همه نماز روزه زکاتامو میخونم" نزدیک میشیم ((: -_-
داشتم فکر میکردم که حالا این بحث شیرین معدل چه قدر میتونه تو قبولیم تاثیر بزاره :-؟
و بازم داشتم فکر میکردم وقتی بیست روز واسه نهایی ها نخوندم ، واسه کنکور میخوام چطوری بخونم :-؟
و اینکه واتس هپند تو می واقعا ؟ :-؟
به هر حال ، فردا درسی رو افتاده باشم یا پونزده گرفته باشم یا بیست (!) منوال کنکور یکیست 0_0 ( آرایه ی سجع بیداد میکنه آقا )
بعد اینکه متوجه شدم که شت ؛ وقتم زیادی داره هدر میره ، یعنی یه جوریه که هم هیچ کاری نمیکنم هم وقتم میره هم یهو شب میشه هم کلا همه کارا میفته واسه فردا
باید یا وارد یه قرنطینه ی درسی بشم یا اینکه وارد یه قرنطینه ی درسی بشم یا اینکه نهایتا وارد یه قرنطینه درسی بشم ( اسمایلی در حال تفکر :/ )
در ادامه ذهن مشوشم به این نتیجه رسید که برم آویزون یکی از این سال بالاییای خوف و خفن بشم ببینم چی میشه :-" منتها یه سه چارتایی میشناسم که واقعا ریسکه کار کردن باهاشون ، مشخص نیست حالا من با برنامه ی این برم جلو نتیجه میده یا نه ولی به هر حال بهتر از هیچی و سرگردانی در این وادی ِ وانفسای واهیِ ! D; این کلمه ها در کنار هم فکر کنم معنی نمیدن ، ولی خب خوشگلن به هر حال -_- ((=
و خب تا زمانیکه این نتایج کوفتی مشخص نشن ونفهمم که الان باید ساکمو جمع کنم مسواک خمیردندون بخرم یه دوتا شاملو و مکتب های ادبی از بالزاک تا بارناس هم بزنم زیر بغل و راهی تهران بشم و به این فکر کنم که اوه گاد ، قراره پنجاه روز از کانون گرم خانواده دور باشم و تجربه ای جدید در زندگی گهر بار خود ثبت نموده و برگ زرینی به افتخارات وجودی خود اضافه کنم یا اینکه نه
با درسایی که تا حالا نخوندمشون و نمیدونم چجوری نمره گرفتم ( چجوری واقعا ؟ :/ ) آشنایی پیدا کنم و اینکه با زندگی کنکوری اخت بشم ، نمیتونم چیز خاصی بخونم یا فعالیت خاصی انجام بدم
+ مسخرس ؛ خیلی زیاد ؛من اصلا نفهمیدم چطوری گذشت اول و دوم و سوم دبیرستان ، هیچ کاری هم نکردیم ، همینجوری هی رفتیم مدرسه هی برگشتیم ، هی رفتیم هی برگشتیم هی رفتیم هی برگشتیم و هی سعی کردیم با آموزش رقص در کلاس و تنبک زنی با وایت برد در سه دیقه تغییر بدیم روال بیش از اندازه عادی و معمولی ِ دبیرستان رو . ولی میدونی ؟ هیچی هم نشدا ، هر چه قدر هم که گوشه کیک درست کرد آورد هر چه قدر که موبایل بچه ها سر کلاس زنگ خورد و هممون استرس گرفتیم و هر چه قدر مــُـظی "میخوام که همسروم بشی " خوند بازم نشد اونجوری که میخواستم ؛
حالا دیگه آخر خطه به هرحال D:
از صب تا حالا هی تو آینه نگاه میکنم ، میگم یعنی سال دیگه میرم دانشگاه ؟ ((= آخه با این قیافه و هیکل ؟ ((= درست نیست والا ...
+++ خب از اونجایی که ببخشید ولی ع*ن آلبوم محسن چاووشی رو درآوردن و هر ننه قمری که تا دیروز میگفت محسن چاووشی صداش خش داره فلانه بیصاره هم داره دل ِ من رو گوش میده و به قول خودش در قرون و اعصار پسین و پیشین سیر میکنه بنده هنجار شکنی کرده و دارم بر خلاف میل باطنیم صنما جفا رها کن ِ نامجو گوش میدم :/
یعنی صرف ِ اینکه دیگه گند امیر بی گزند رو درآوردین آدم مجبورمیشه نعره های نامجو رو با جان و دل بپذیره
:|
++++ اینکه عفت کلاممو از دست دادم کاملا مربوطه به اینکه فردا کارنامه میدن + گشنگی پدر وجود نحیفمو درآورده منتها چون زخم معده ندارم سرما هم نخوردم آنفولانزا هم نگرفتم سنگ کلیه و مشتقاتش رو هم ندارم واجبه دیگه باید بگیریم D;