+ ابتدا باید از کامنت ها تشکر کنم . بسیار خوشحال میشم هر گاه کامنتی میبینم ، ولی معمولا کامنت ها رو برای خودم نگه میدارم و تایید نمیکنم . فلذا اگر تایید نشده معنیش چیز خاصی نیس.
امروزم خیلی زیبا بود. رفته بودم پارک لای چند تا بچه ی کوچولو سرسره بازی میکردم. ملت هم نگاه میکردن . نگاه میکردن و نمیدونستن شخم من هم نیستن. بعد فهمیدم که خدایا کاش رفته بودم مربی مهدکودک شده بودم تا پزشک. الان هر چی بشید بهتر از پزشکه.
اتفاقات خوب امروز :
سوپ ریز کردن مامانم
شادی مامانم
خوردن کیک خامه ای
خوردن مقادیر زیادی هلو
دیدن فاطمه زهرای زیبای گوگولیم
سرسره بازی
اتفاقات بد :
بازی کردن بیش از حد با گوشیم :/ یعنی واقعا متاسفم برای خودم و وقتم و همه چیزم :|| ریدم تو این بخت و زندگی و اقبال با این کارام :|||
دماغ درد :|| احساس سرماخوردگی
ندیدن اونی که خیلی دوستش دارم :(
درس نخوندن :|||
کارامو پیش نبردن :|||||
شکستن رژیم :|
دندون درد خاک برسررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
دو روز زنده ام ، جای این که عین ادم درس بخونم و به کارام برسم نشستم هر چی کار عبث و بیهوده س انجام میدم ، از جمله گوش دادن به اهنگای قدیمی ساسی مانکن :| اهنگ جدیداش ستم ان ، چه برسه به اون قدیمیا که میگه آخ بیا این همون پیرهن استین کوتاه تنگه زردس :|||