درد۱
جمعه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ق.ظ
♫♫♫
من با همه ی درد جهان ساختم اما
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از منو با اینهمه یک عمر
من غیر تو حتی به کسی فکر نکردم
من خسته ام از اینهمه تاوان جدایی
ای بی خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیوفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
ای دوست کجایی
♫♫♫
انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
از عشق شده باور من درد کشیدن
گیرم همه آینده ی من پاک شد از تو
با خاطره های تو چه باید بکنم من
من خسته ام از این همه تاوان جدایی
ای بی خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیوفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
...
خواجه امیری مارا کشت با پاییز تنهایی...-_-
۹۴/۱۲/۱۴