با تو ام ای رفته از دست ...
شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۱۶ ب.ظ
رو قلبم سنگینی میکرد
تا مغز استخونام میسوخت
درد میکشیدم
میخندیدم
لبخند میزدم
انگار نه انگار
چون
در نیابد حال پخته هیچ خام .
دعا کنین ، برای رهایی من ؛
من از هر در بند مانده ای درمانده ترم...
۹۶/۰۴/۱۷