یکی بیاید جلوی من را بگیرد انقدر چیز نخورم .
امروز مشغول کاری بودم و نتوانستم درس بخوانم ؛ البته دقیقش این است که مشغول گه زدن به زندگی ام بودم و نتوانستم درس بخوانم.
ماجرا از آنجایی شروع می شود که من دختر به شدت حساسی هستم ؛ یعنی در واقع عن حساسیت را درآورده ام ؛ کافی ست یکی از روی مریخ بیاید بگوید هوی تو هیچ جا قبول نمیشوی
بعد کل هفت هشت ملیارد جهان جمع شوند سیبیل گرو بگذارند من باز به استناد حرف آن مریخی میگویم هیچ جا قبول نمیشوم
انقدر داغان است شدت حساسیتم
و خب باید بگویم تحمل من و ازدواج با من یا حتی رل زدن با من هم کار هرکس نیست ؛ من از آن غرغروهایی هستم که باید زرت و زرت نازشان را بکشی و غیرتی بازی دربیاوری سرشان ؛
و اگر یک روز یک نفر را پیدا کنم که من را "تحمل " نکند و واقعا حالش خوب باشد کنارم ، همان روز سرم را میگذارم روی زمین و اشهدم را میخوانم ، چرا که از خداوند آخرین خواسته ام را هم گرفته ام .
آری ؛ الان که سطور بالا را نوشتم همزمان داشتم به یک چیز دیگر فکر میکردم ؛ تا به حال توی زندگی ام نشده بود چند خط چیز بنویسم درحالیکه همان لحظه دارم به یک موضوع دیگر فکر میکنم و این در نوع خودش حیرت انگیز است و آی ام سوپرگرل و این ها.
خب حالا چه میخواستم بگویم ؟
آری ؛ من روحیه ی کنکوری عالی ای داشتم آما پکید
امروز عصر بعد از جلسه ی قلم چی پکید
پکاندندش.
چون که دم در قلم چی چند تا از پشت کنکوری هایمان بودند و جوری نگاهم کردند که انگار ارث پدرشان را خورده ام و حتی وقتی بهشان گفتم سلام جوری سلامم را دادند که انگار ارث پدربزرگشان را هم خورده ام ؛ انقدر وحشیانه.
و هیچکس نبود که در آن لحظه به من بگوید آه ای دختره ی بیچاره ی گوگولی ِ تنهای حساس ؛ خودتو نباز .
و من خودم را باختم
و نگاه تحقیر آمیز آنان کافی بود که من بیایم و بگریم که من هیچ پخی نمیشوم و تهش موتاد میشوم و توی جوب های آب پیدایم میکنند درحالیکه از ابتلا به بیماری ایدز مرده ام و جسدم را قارچ هایی از گروه دئوترومیست ها تجزیه کرده اند ؛ و همچنین باکتری های غیرگوگردی ارغوانی.
میفهمید ؟
فقط نگاهم کردند و مثل گراز بی زبان جواب سلامم را دادند و من الان اینجوری مریض احوال افتاده ام کنج خانه حرص میخورم.از بس خر هستم. دست بردار دیگر . ایش .
بعد از حرص خوردن هم یکهو زدم توی خط گه خوردن ؛ چجوری ؟ اینجوری که باز با یک نفر تلفنی صحبت کردم و خزعبل گفتم
میدانید
من یک اخلاق خیلی زشتی دارم ؛ خاله زنک هستم ؛ خاله زنک ِ همیشه تلفن به دست ؛ خاله زنک همیشه تلفن به دست خزعبل گو
خیلی بد است ؛ خیلی ؛ خیلی
من متنفر میشوم از خودم وقتی این کارها را میکنم ؛ متنفر
الان باید یک برنامه بریزم روحیه ام را ریکاوری کنم ؛ برنامه بریزم ساعت خوابم را اوکی کنم ؛ برنامه بریزم درس های نخوانده ام را بخوانم ؛ برنامه بریزم به امتحاناتم برسم ؛ برنامه بریزم برای مصاحبه ی فلان دانشگاه بخوانم ؛
به یک عدد برنامه ریز خوشگل خوش اخلاق نیازمندیم
بدون حقوق و بیمه ، فی سبیل الله.
نمیدونم ریدم یا نه ولی ته دلم روشنه D: